نسل Z و حضور مداوم: زندگی سیال در دنیای مجازی
قبلاً به مفهوم ظاهری دنیای تلویزیون اشاره کردهام؛ به عبارتی، به تمایز میان دنیای واقعی و غیرواقعی که با گسترش دنیای مجازی در قرن بیستویکم تقویت شده است. تیما آنتالوچی (Timea Antalóczy) و زوزانا پورژی (Zsuzsanna Pörczi) در ارائهای با عنوان «حضور مداوم» (۲۰۱۴) نشان دادند که ۷۸ درصد از نوجوانان آمریکایی صاحب گوشی هوشمند هستند و سایتهای گفتوگو (چت) را به دلیل اعتیادآور بودن، به مواد مخدر تشبیه میکنند؛ بهطوریکه سه نفر از هر چهار نوجوان به آنها اعتیاد دارند. ویژگیهای «حضور مداوم»، که یکی از خصوصیات محدودکننده نسل Z است، شامل موارد زیر است: فعالیت عمومی، مخاطبی که بهراحتی قابل حذف است (زیرا به قول آنها، اگر با کسی صحبت نکنید، میتوانید او را حذف کنید)، حضور موازی، ارتباطات غیرکامل و بدون تعهد مطلق، فقدان مسئولیت نسبت به آینده و نبود ریسک. روابط در این فضا ساده و بر اساس رضایت مشترک تعریف میشوند و امکان ترک دنیای فیزیکی را فراهم میکنند. حضور در این فضا کنترلشده است: «اگر آنلاین نباشید، وجود ندارید» و اگر آنلاین باشید، وجود دارید؛ اما این حضور صرفاً شبیهسازی تماس است. نویسندگان بر تناقض معنای حضور مجازی تأکید میکنند که هدفش پرهیز از تنهایی است، اما در نهایت افراد را تنهاتر میکند. این موضوع همچنین فقدان حضور فیزیکی دیگران را نشان میدهد، به این معنا که دیگران عملاً دور هستند. زیگمونت باومن (Zygmunt Bauman) در سال ۲۰۰۰ با معرفی نظریه «مدرنیته مایع» مینویسد که ویژگیهای این مدرنیته به فردگرایی گره خورده است؛ یعنی تغییر مداوم موقعیتها و اهداف. این نوع مدرنیته، تداومی آشوبناک دارد که در آن افراد میتوانند بهصورت سیال از یک موقعیت اجتماعی به موقعیتی دیگر جابهجا شوند. خانهبهدوشی به یک رفتار مدرن و سیال تبدیل شده است؛ انسانی که مانند یک گردشگر در زندگی حرکت میکند، مکان، شغل، همسر، ارزشها و گاهی چیزهای بیشتری را تغییر میدهد. به همین دلیل، ثبات از بین رفته و همهچیز شکننده شده است. افراد برای غلبه بر ترس مداوم زندگی، باید انعطافپذیر بمانند و پیوسته اطلاعات بیشتری دریافت کنند. در نهایت، الگوهای مصرف به روابط انسانی نیز تسری پیدا کردهاند؛ از جمله آمادگی برای کنار گذاشته شدن و زندگی بدون تعهد به یک شخص.

نتیجهگیری درباره مفهوم نسل Z
آزادی، در این دنیا به مفهوم ضد و نقیضی تبدیل میشود، چرا که افراد همیشه در هر زمانی قابل کنترل و چک کردن هستند. تعداد زیادی از ارتباطات به اندازهای که در دنیای واقعی میتوانند عمیق باشند، دیگر عمیق نیستند و موجب شدهاند که هویت قابل تغییر باشد چرا که تمام دادهها و اطلاعاتی که نگهداری میشوند میتوانند در حقیقت درست نباشند.
دیوید لی برتن (David Le Breton) مینویسد که طی دو دهه گذشته، تغییرات اجتماعی و فرهنگی، با گسترش مرزهای خود، تعریف کلاسیک نوجوان بودن را تغییر داده است. بارداری، الکل، بیاشتهایی، اختلالات گرسنگی، مواد مخدر، تاتوها مفهومهای رایج در میان نوجوانان امروز است. جامعه مصرفی دیکته میکند که یک شخص باید چگونه به نظر بیاید، که این خود بر رابطه یک نوجوان با بدنش تأثیر میگذارد و خود یکی از مسائل بسیار مهم در این دوره سنی است. علاوه بر اینها، این سن زمان درک کردن و پذیرفتن بدن فیزیکی خود است و به همین علت، تأثیر اینترنت، تبلیغات و دیگر اثرات بیرونی همگی در این در این مرحله بسیار مهم است. چنین چیزهایی هویت آنها را شکل میدهد.
- زمانی که کودک بودم، برایم از بزرگترین جایزهها بستنی در مکدونالد بود. در مدرسه در درس آخر انگلیسی ما همیشه برای مهمانی آنجا میرفتیم. خیلی وقت است که دیگر در این مهمانی شرکت نمیکنم. با اینحال، در نظر من مکدونالد یکی از محبوبترین جاها برای ملاقات در میان دانشآموزانم است. بسیاری از آنها قبل اولین درس در آنجا با هم دیدار میکنند و قهوه و صبحانه میخورند و زمان زیادی را بعد از مدرسه آنجا میگذرانند. مکدونالد به یکی از نمادهای وضعیت تبدیل شده است، زیرا حتی در صورتی که آنها میدانند که کیفیت غذا خوب نیست و ارزان نیست، میگویند که چیزی که میخورند خوشمزه است و بودن در آنجا برایشان خوب است. راه حل سریع و ساده.
- به لطف تلویزیون یک کودک مجبور است واقعیتهای مختلفی را تجربه کند و در صورتی که ما امروز به کودکانمان و کل آن دنیای واقعی و مجازی که مجبور هستند در آن زنده بمانند فکر کنیم، حتی پیچیدهتر نیز خواهد شد: دنیای مجازی فیسبوک، بازیهای ویدیویی، فیلمها، سریالها، دنیای اواتارها، بخشی از هویت آنها خواهند شد، که به روشی منجر به شکسته شدن هویت آنها به تکههایی می شود که در آن آنچه که واقعی، پایدار و باثبات است به صورت کاملاً نامطمئن و ناامن تبدیل شود. ما احتمالاً زیاد درباره بحران ارزشی بشنویم، اما ممکن است که آزمودن بحران هویت بسیار مهمتر باشد که باید به عنوان معلم هر روز با آن مبارزه کنیم. ما باید به دانشآموزان کمک کنیم که هویت با ثباتشان را در دنیاهای مختلف، در خودشان پیدا کنند. شاید این به وجود کودک بزرگ مرتبط باشد: تا زمانی که آنها در دنیای نمادین و مجازی زندگی میکنند، در نوجوانی احتمالاً فقط یک بازدیدکننده خواهند بود.
- با وجودی که دانشآموزان تا سال ۲۰۰۷ در طول درس هرگز از گوشی استفاده نمیکردند، این روزها کاملاً رایج است که هنگام عوض کردن کلاسهای درس از گوشیهای همراه و تبلت در راهرو استفاده میکنند، و اغلب در حال چت کردن با کسی هستند یا حتی زمانی که زنگ به صدا در میآید و زمان نشستن در کلاس، همچنان گوشیهای همراهشان را در دست دارند و آخرین پیامشان را میفرستند. پیش از این، ما شاهد دانشآموزانی بودیم که پیغامهایشان را روی کاغذ مینوشتند، و دست به دست میکردند. از زمانی که Mozanapló معرفی و به کار گرفته شد، ما معلم ها، از درسی به درسی دیگر یک لپتاپ / تبلت با خودمان حمل میکنیم. از آن زمان تاکنون، من نیز درسهایم را با ثبت دانشآموزان غایب در سیستم ثبت دیجیتالی مدرسه آغاز کردهام و به این وسیله ثبت نمره آزمونهای شفاهی حتی سریعتر و آسانتر نیز شده است. یک چیز مثبت دیگر این است که در حالی که چند سال پیش حضور وسایل فناوری ارتباطات در کلاس خیلی به خصوص و منحصر به فرد بود، امروزه از این وسایل به طور غالب استفاده میشود. من به این دلیل که از طرفداران ممنوع کردن چیزها نیستم، درباره ممنوع کردن گوشیهای همراه بسیار نگران بودم، همان طور که قوانین مدرسه میگوید. در ابتدا من به دانشآموزانم اجازه دادم که از گوشیهایشان در کلاس استفاده کنند. با این حال، به این درک رسیدم که کسانی که واقعاً به ادبیات علاقهمند نیستند، مانند دانشآموزانی که در ورزش تخصص دارند، اغلب در حال چت کردن، بازی آنلاین یا چت کردن یا چک کردن عکس بودند، حتی زمانی که باید تکالیفشان را انجام میدانند. به اعتقاد من، دلیل اصلی اینکه چرا دانشآموزان در کلاس از گوشی همراه استفاده میکنند، این است که آنها به تفسیر ادبیات و داشتن مکالمه علاقهای ندارند. راه حل اولی که یافتم این بود که از آنها بپرسم که درباره زمانی که درس برایشان خستهکننده میشود، نظر واقعیشان را بگویند و به آنها گفتم که تنها به آنها اجازه میدهم که در صورت نگاه کردن به یک تصویر از گوشیشان استفاده کنند. یک حقیقت جالب درباره این موضوع این بود که باید بعداً آن را در فیسبوک با یک توضیحی درباره آن تصویر پست میکردند. قرار بر این بود که توضیح آنها یک نظر شخصی درباره این باشد که چرا آن عکس را دوست داشته و پست کردهاند. این کار به این معنی بود که میتوانستم به موقعیت برگردم و آنها را مجبور کنم که بدون اینکه بفهمند، با موضوع ما کار کنند. مشکل است که در طول درس مانع چت کردنشان بشویم و تنها راه حلی که پیدا کردهام این است که از آنها بپرسم آیا واقعاً مهم است که با دوستانشان صحبت کنند و سپس از آنها بخواهم که مکالمهشان را تمام کنند. اما سه هفته پیش چیزی تغییر کرد و من تصمیم گرفتم که به آنها اجازه ندهم که از گوشیهایشان استفاده کنند. به نظر من، آنها به این فناوریها بسیار وصل هستند و مجبورند که یاد بگیرند خودشان را از آنها مستقل کنند. در حال حاضر، من به استفاده از فنآوریهای ارتباطی و اطلاعاتی ( ICT ) در کلاس نیز اعتماد زیادی ندارم. احساس من این است که نشان دادن مکالمات و ارتباطات و حضور واقعی مهمتر است، و به همین دلیل ما نیاز داریم که استفاده از فناوری را در کلاسها محدود کنیم. در حال حاضر در حال روشی که در حال امتحانش هستیم به شکل یک وقفه مطالعاتی است که به دانشآموزان زمان داده میشود که بازی کنند یا اگر کسی منتظر پیام است، چت کند. شخص باید درباره آن زمان از من اجازه بگیرد، سپس میتواند در یک زمان به خصوص گوشیاش را نگاه کند. همچنین اتفاق افتاده است که یک دانشآموز دوست داشته که یک ویدیو را نشان دهد، ما به آن نگاه میکنیم سپس کارمان را از سر میگیریم. با وجودی که من میدانم باید در مورد استفاده کردن از فناوری در کلاس درس، سختگیرتر باشم، فکر میکنم که مهمتر است که طبق یک دستورالعملی کار کنیم که خودمان ایجاد کردهایم و نه بر اساس قوانینی که توسط مدرسه تعیین شدهاند. به بیانی دیگر، مجبورم که بگویم تنبیه کردن، همچنان بسیار مؤثر است، دانشآموزان از تنبیه شدن میترسند، ولی برای من تنبیه یکی از بدترین چیزهایی است که در طول درسم میتواند اتفاق بیافتد.

-
فرهنگ فستفود در میان دانشآموزان بهوضوح دیده میشود. سیگار کشیدن، هرچند به دلیل کنترلهای سختگیرانهتر در مدارس کمتر رایج است، همچنان بهصورت پراکنده مشاهده میشود. ممنوعیتهای مدرسه باعث کاهش سیگار کشیدن شده، اما اخیراً همسایگان مدرسه به مدیر گزارش دادند که دانشآموزان زیر پنجرههای ساختمان سیگار میکشند. شخصاً میدانم که دانشآموزان اغلب در آخر هفتهها دور هم جمع میشوند، مشروبات الکلی مصرف میکنند و سیگار میکشند. این گردهماییها برای آنها فرصتی است تا حالوهوای متفاوتی را تجربه کنند و علاوه بر لذت باهم بودن، برای دیگران جذاب به نظر برسند. موسیقی نقش مهمی در زندگی آنها دارد؛ چه در زمانهای استراحت در مدرسه، چه در اتوبوس یا قطار هنگام رفتن به مدرسه، اغلب با هدفون مشغول گوش دادن به موسیقی هستند. این کار گاهی راهی برای فاصله گرفتن از موقعیتهای ناخوشایند است. گوشیهای هوشمند و تبلتهای جدید بهعنوان نماد جایگاه اجتماعی اهمیت دارند و دانشآموزان همیشه از جستوجوی ابزارهای مرتبط با درس یا فناوری استقبال میکنند. بااینحال، یکی از مشکلات رایج در مدرسه، کیفیت پایین وایفای است که اغلب مورد شکایت قرار میگیرد. در موردی جالب، یکی از دانشآموزان که گوشی خود را گم کرده بود و مجبور به استفاده از یک گوشی قدیمی با قابلیت محدود تماس و پیامک شده بود، مورد تمسخر همکلاسیهایش قرار گرفت. این ماجرا نشاندهنده تأثیر عمیق فناوری بر زندگی روزمره و نگاه تأملبرانگیز به ارزشهای اجتماعی در میان دانشآموزان است.
-
تنها یکچهارم دانشآموزانم درباره مشکلاتشان با مادرشان صحبت میکنند، یکچهارم دیگر با پدرشان گفتوگو میکنند و باقی آنها ترجیح میدهند از هرگونه مکالمه با والدین خود اجتناب کنند. البته استثناهایی هم وجود دارد. در آخرین جلسه اولیا و مربیان، یکی از مادران به من گفت که خانوادهشان هر هفته برای یک ساعت دور میز جمع میشوند و هر کس درباره خودش صحبت میکند، اما حتی در این موقعیت، دخترش گاهی ترجیح میداد تنها باشد. بااینحال، موارد زیادی از دانشآموزان و خانوادههایشان وجود دارد که میتوانند با یکدیگر گفتوگو کنند، هرچند این کار همیشه آسان نیست. مادر دیگری توضیح داد که گاهی برایش دشوار است بپذیرد که دخترش یک لحظه مانند بزرگسال رفتار میکند و لحظهای دیگر به یک نوجوان سرسخت تبدیل میشود
-
به نظر من، موضوع آموزش جنسی نسل z از اهمیت ویژهای برخوردار است. از میان ۳۰ دانشآموزم، تنها سه نفر تمام آموزشهای جنسی را از والدین خود دریافت کردهاند. برخی از دختران با مشکلات مرتبط با این موضوع نزد من آمدهاند و من باور دارم که ارائه اطلاعات درست در این زمینه بسیار حیاتی است. میپذیرم که برخی والدین معتقدند آموزش جنسی به آنها مربوط نیست، اما این موضوعی کلیدی است. شاهد بودهام که دانشآموزان به محتواهای کاملاً نامناسب و تصاویر غیرواقعی از بدن دسترسی پیدا میکنند که میتواند تأثیرات منفی داشته باشد. من معمولاً در کلاس نهم شروع به صحبت درباره تصاویر غیرواقعی بدن میکنم و از تجربیات شخصیام درباره مشکلات رژیم غذایی و اختلالات اشتها استفاده میکنم. این بحثها، بهویژه پس از دیدن دختری که در این سن تنها سالاد و نان ترد میخورد، کاملاً ضروری به نظر میرسد. پیشگیری اهمیت زیادی دارد و امیدوارم مثالهای واقعی و معتبرم به دانشآموزان نسل z کمک کند تا از موقعیتهای دشوار دوری کنند. برای بحث درباره میل جنسی، از شعر «دوسّیه» اثر کریستینا توث (Krisztina Tóth) استفاده میکنم که به موضوع از دست دادن بکارت میپردازد. برخی دانشآموزان معتقدند این بحث برایشان زود است، اما تعیین زمان مناسب دشوار است، زیرا میدانم برخی دیگر در کلاس هشتم از محدودیتهای معمول فراتر رفتهاند. راهحل این است که ما بزرگسالان باید با صبر و دقت بیشتری درباره این موضوعات صحبت کنیم. دانشآموزان نیاز دارند درباره این مسائل گفتوگو کنند و از طریق محتواهای ادبی معاصر یا روشهای دیگر، فرصتی برای رشد هوش عاطفیشان داشته باشند. این کار با گامهای کوچک و توجه به نیازها، درکپذیری و احساسات آنها امکانپذیر است. برای مثال، هفته گذشته شعری از گابور لانزکور (Gábor Lanczkor) برای دانشآموزان کلاس نهم خواندم که برایشان دشوار بود و باعث شد در بحث گیر کنیم. این اشتباه من بود، اما وقتی آن را پذیرفتم، دانشآموزان نیز پذیراتر شدند و توانستیم گفتوگویی سازنده درباره شخصیت، تصمیمگیری و درک دیگران داشته باشیم.
- برای معلمها این یک چالش است تا با ادغام تمرینهای مختلف تمرکز و حتی تعلیم نمایش، توانایی به خاطر سپردن را در دانشآموزان نسل z افزایش دهند. ما باید توجه کنیم که تشخیص دهیم دانشآموزان چه زمانی خسته میشوند و چه زمانی روشهای آموزشی مختلف یا تفکر شخصی به کار برده شوند. من کی خسته شدم؟ از کدام بخش، مطالب آموزشی دیگر جالب نبودند؟ چرا برای من جالب نیست؟ این واقعیت که من به چیز دیگری فکر میکردم در مورد من چه می گوید؟ اینها سؤالات اصلی ما بودند.

- این به چیزهای زیادی مربوط میشود. برای مثال، این واقعیت که همه تا دیروقت بیدار هستند و میخواهند متفاوت و برجسته باشند. آنها هویت خود را جستجو و آزمایش می کنند و برای این کار فیسبوک و اینستاگرام بهترین محل است. چند نفر تصویر و موزیکی که به اشتراک گذاشتهام را لایک میکنند؟ دریافت لایکهای بیشتر و بیشتر یک پدیده معاصر در میان دانشآموزان نسل z تبدیل شده است.
- گیمهایی ( بازیهای کامپیوتری ) که برای نسل z بیشتر مورد توجه هستند، بازیهای مهارتی و ساختن هستند. بازیهای مهارتی من را شگفتزده میکنند، به این خاطر که حتی با وجودی که چالشبرانگیز نیستند، آنها ( نوجوانان ) میتوانند ساعتهای زیادی را برای آن صرف کنند. بازی با نام زامبی هیجانانگیز بود، بازی lovagos چالشبرانگیز بود و آنها دوست داشتند دورههای مختلف را کشف کرده و کامل کنند. از این رو و نیز از نظر فعال بودن در کلاس، من احساس میکنم که دانشآموزان در مقایسه با چند سال پیش کمتر بالغ هستند. تا زمانی که گیم بازی میکنند، نیازی به دنیای واقعی ندارند. نه داشتن آزمونهای شفاهی و نه کتبی.
- من فکر نمیکنم که این موضوع تغییر کرده باشد. پذیرفته شدن از سمت دیگران و تعلق داشتن به یک گروه، همیشه خیلی مهم بوده است.
-
این موضوع حقیقت دارد. حتی در فضای شخصی یا تحصیلی، اشتراکگذاری برای دانشآموزان نسل Z اهمیت ویژهای دارد. آنها عاشق گرفتن و به اشتراک گذاشتن عکس و ویدئو هستند. زمانی که از دانشآموزان خواستم برای تکالیفشان عکس بگیرند، با اشتیاق بیشتری کار کردند، تکالیف را سریعتر به پایان رساندند و تلاش بیشتری برای پروژهها نشان دادند. نتیجه پروژه ویدئویی که با گوشی Y11s اپل تهیه شد، فوقالعاده بود و روش کارشان در این پروژه، همانند نتیجه نهایی، شگفتانگیز بود. دانشآموزان از گرفتن عکس از یادداشتهای درسی و اشتراکگذاری آنها در گروههای کلاسی لذت میبرند، هرچند این لزوماً به معنای مطالعه بیشتر نیست. به همین دلیل، آنها را تشویق کردم تا از این علاقه برای بروز خلاقیتشان استفاده کنند. برای مثال، آنها برای عکسها شرحهای طنزآمیز مینوشتند و با روشهایی که خودشان دوست داشتند، متون ادبی و تکالیف را بهتر تفسیر میکردند. در دنیای مجازی، ظاهر آواتارها در بازیها شاید یک ویژگی اولیه باشد، اما به آنها اجازه میدهد نقشهای مختلفی مانند شوالیه، قهرمان، زامبی، قاتل یا شهروند افتخاری را انتخاب کنند، بدون اینکه این نقشها لزوماً بازتاب شخصیت واقعیشان باشد.
-
رفتار دانشآموزان متنوع است و به شرایط آنها بستگی دارد. کلاسهای تخصصی ورزش بسیار منضبط هستند، زیرا برای عملکرد بهینه به خواب کافی نیاز دارند. اما با افزایش دروس فوقبرنامه، زمان مطالعه طولانیتر میشود و دانشآموزان کمتر میخوابند. پس از تعطیلات، آنها با هیجان از بیدار ماندن تا دیروقت و خوابیدن تا ظهر روز بعد صحبت میکنند.
-
به نظرم بسیاری از معلمان برای ایجاد یک زندگی ارزشمند برای دانشآموزان تلاش میکنند. هرچند خطراتی وجود دارد، اما باور دارم که ما معلمان مسئولیت بزرگی در این زمینه داریم. این موضوع به ما بستگی دارد و نمیتوان آن را صرفاً ویژگی یک نسل دانست. سؤالم این است: دیدگاه والدین، معلمان و سایر بزرگسالان درباره نمونههای دیگر چیست؟
-
دنبال کردن دنیای سلبریتیها برای دانشآموزان امری عادی است، اما من در مدرسهام با خطرات جدی ناشی از آن مواجه نشدهام. این موضوع شاید برایشان اهمیت داشته باشد، اما نمیتوانم مثالی بزنم که صرفاً به دلیل این پدیده ایجاد شده باشد. در گذشته برنامههایی مانند «Táncdalfesztivál» وجود داشت و حالا برنامههایی مثل X-Factor پرطرفدار است. دانشآموزان امروز، مانند گذشته، شیفته افرادی هستند که در مرکز توجه قرار دارند.
-
در سال ۲۰۱۲، هنگام گفتوگو با دو دانشآموز دختر کلاس دهم، یکی از آنها با شرم اعتراف کرد که از باردار شدن میترسد. این ترس نه به فرآیند زیستی بارداری، بلکه به فشارهای اجتماعی و انتظارات مرتبط با ظاهر بدن و رقابتهای اجتماعی مربوط بود. البته خود دختران نیز بهراحتی تحت تأثیر این فشارها قرار میگیرند و به تداوم آن کمک میکنند.
برای مطالعه بخش اول این مقاله به لینک زیر مراجعه نمایید.
بخش اول مقاله












