با توجه به تغییر و تحولات گسترده ای که در جهان و ایران در حوزه Digitalization و هوش مصنوعی ( در عصر دیجیتال ) رخ داده، تم اصلی کنفرانس امسال این است:
«چگونه میتوانیم در دنیای دیجیتال به حیات خود ادامه دهیم و توسعههای مبتنی بر Digitalization داشته باشیم؟»
علت اصلی این تمرکز، تلفیق دو معماری مهم است:
- معماری نسل چهارم (۲۰۱۶): مبتنی بر دیجیتالیزیشن (Digitalization)
- معماری نسل پنجم (۲۰۲۳): مبتنی بر انسانمحوری (Human-Centric)
ما امروز نیازمند ترکیب این دو رویکرد هستیم تا بتوانیم توسعههای آینده را برای سازمانها رقم بزنیم و در این دنیای متحول، بقا و رشد داشته باشیم.
دیروز آماری ارائه شد که نشان میداد بیش از ۴۰٪ مدیران عامل در جهان معتقدند اگر طی ده سال آینده با تحولات دیجیتال همراه نشوند، نهتنها سودآوریشان کاهش می یابد، بلکه اساساً از بازار حذف خواهند شد.
نقش فرهنگ در تحول دیجیتال
تم اصلی امروز، «فرهنگ سازمانی» است یکی از مهمترین عوامل موفقیت در مسیر تحول دیجیتال را امروز بررسی میکنیم:
- نقش فرهنگ در موفقیت سازمانها
- تحولاتی که در حوزه فرهنگ رخ داده
- راهبردهایی که باید برای همراستایی فرهنگی با دنیای دیجیتال اتخاذ کنیم.

تعریف فرهنگ سازمانی
فرهنگ، الگویی یکپارچه، با دوام و با اصالت از ارزشها و باورهاست. این سه ویژگی یکپارچگی، پایداری و اصالت، هسته اصلی فرهنگ را شکل میدهند. نگرشها، هنجارها و رفتارهایی که افراد از خود بروز میدهند، بر پایه همین ارزشها و باورها شکل می گیرند.
ویژگیهای کلیدی فرهنگ سازمانی:
- پذیرش گسترده در میان کارکنان
- حمایت و ترویج از سوی مدیریت ارشد
- قابلیت انتقال به نسلهای بعدی
- ایجاد ظرفیت یادگیری و سازگاری
استعارههای فرهنگی
برای درک بهتر فرهنگ، استعاره هایی وجود دارد:
- درخت: ریشهها (ارزشها و باورها) دیده نمی شوند، اما تنه، برگها و میوهها (رفتارها و هنجارها) از آن تغذیه میکنند.
- کوه یخ: بخش اعظم فرهنگ زیر سطح آب است نامرئی اما تعیینکننده.
- اقیانوس: محیطی که همه در آن زندگی میکنند، اما ممکن است حضورش را احساس نکنند.
- چسب: عاملی که اجزای سازمان را به هم پیوند میدهد و یکپارچه میسازد.
پیوند فرهنگ با توسعه پایدار و سودآوری در عصر دیجیتال
در مدل محیط کار آرمانی، رابطه ای عمیق میان فرهنگ سازمانی و توسعه پایدار وجود دارد. سهامداران به دنبال سودآوری هستند، اما این سودآوری تنها زمانی پایدار خواهد بود که فرهنگ توسعه در سازمان نهادینه شده باشد.
برای ماندگاری این توسعه، باید بر برند سازمانی چه درون سازمانی و چه بیرونی سرمایه گذاری کرد.
محیط کار آرمانی، با تمرکز بر ارزشهایی چون:
- اعتماد مبتنی بر احترام، عدالت و شایستهسالاری
- افتخار به شغل و سازمان
- خردمندی، بلوغ و سرمایه اجتماعی
به سازمانها کمک میکند تا بهرهوری بالاتری را تجربه کنند.

سرمایه انسانی، سودآوری و برند کارفرمایی
محیط کار آرمانی تأکید میکند که یکی از اهداف اصلی اش، همان سودآوری است، اما از مسیر سرمایه انسانی. برخلاف رویکردهایی که بر بازاریابی، فناوری یا سرمایهگذاری مالی تمرکز دارند، این مدل بر سرمایهگذاری روی انسانها تأکید دارد.
سرمایه انسانی شایسته و دلبسته، بر پایه فرهنگی انسانمحور (Human-Centric Culture) شکل میگیرد. این فرهنگ، زیربنای برند کارفرمایی اصیل است برندی که به سازمان کمک میکند:
- جذب نیروهای باکیفیت
- نگهداشت استعدادها
- افزایش بهره وری و سودآوری پایدار
شعار کلیدی محیط کار آرمانی
Focus on purpose and people—profits will follow.
روی اهداف و انسانها تمرکز کن؛ سود خودش خواهد آمد.
این شعار، فلسفه اصلی محیط کار آرمانی را بیان میکند: اگر سازمانی هدف محور و انسانگرا باشد، سودآوری به طور طبیعی حاصل خواهد شد.
ویژگیهای فرهنگ سازمانی در عصر دیجیتال و هوش مصنوعی
در ادامه بحث فرهنگ سازمانی، امروز به ویژگی هایی میپردازیم که در عصر دیجیتال و با گسترش هوش مصنوعی، اهمیت دوچندانی یافتهاند. مطالعات مؤسسه مک کینزی نشان میدهد که فناوری های نوین سالانه بین ۱۷ تا ۲۵ تریلیون دلار به اقتصاد جهانی اضافه می کنند. این رشد چشمگیر، عمدتاً ناشی از افزایش بهرهوری است. اما نکته جالب اینجاست:
مککنزی تأکید میکند که این فناوری نیست که به تنهایی این تحول را رقم زده، بلکه انسانها و فرهنگ سازمانی هستند که نوآوری و تاب آوری را به حرکت درمیآورند.
سازمانهایی که فرهنگ قویتری دارند، توانایی بالاتری در تطبیق، رشد و هماهنگی میان استراتژی، فناوری و سرمایه انسانی از خود نشان میدهند. این سازمانها با رویکردی مهارتمحور و فرهنگگرا، میتوانند تحول پایدار را رقم بزنند. مجمع جهانی اقتصاد نیز در آخرین گزارش خود تأکید میکند که رهبران باید همزمان افراد، توسعه سازمانی و فناوری را با یکدیگر پیوند دهند تا به موفقیت پایدار دست یابند.
فرهنگ به عنوان دارایی استراتژیک
در این عصر، فرهنگ سازمانی دیگر یک موضوع نرم افزاری یا حاشیه ای نیست، بلکه یک دارایی استراتژیک محسوب میشود. فرهنگی که بر پایه یادگیری مستمر، نوآوری، انسان محوری و سازگاری بنا شده باشد، میتواند در کنار سرمایه گذاری های فناورانه، توسعه ای پایدار و رقابتی برای سازمان به ارمغان آورد. وارن بافت، سرمایه گذار مشهور، در پاسخ به اینکه فرهنگ سازمانی چیست، میگوید:
«فرهنگ، چیزی است که نمیتوان آن را کپی کرد. مزیت رقابتی نهایی من، فرهنگی است که در سازمانم ایجاد کردهایم.»
او تأکید میکند که فرهنگ، عامل اصلی موفقیت در هر کسب وکار است و باید روی آن سرمایه گذاری جدی انجام شود.

ذهنیت رشد دیجیتال و یادگیری مستمر
یکی از ویژگیهای کلیدی فرهنگ سازمانی در عصر دیجیتال، ذهنیت رشد دیجیتال (Digital Growth Mindset) است. این ذهنیت بر پایه یادگیری مستمر، غلبه بر ترس و خروج از منطقه امن (Comfort Zone) شکل میگیرد.
در این مسیر، کارکنان باید:
- از عادتهای قدیمی فاصله بگیرند
- با فناوریهای جدید آشنا شوند
- از اشتباه نترسند و به یادگیری ادامه دهند
ساتیا نادلا، مدیرعامل مایکروسافت، میگوید:
«ما در مایکروسافت، فرهنگ “همه چیزدان” را به فرهنگ “همه چیزآموز” تبدیل کردهایم.»
او تأکید میکند که افراد نباید ادعا کنند همه چیز را میدانند، بلکه باید آماده یادگیری مداوم باشند.
نوآوری، ریسکپذیری و پذیرش شکست
فرهنگ های دیجیتال قوی، خلاقیت و ریسک پذیری هدفمند را تقویت میکنند. در چنین سازمانهایی، اشتباهات (در صورتی که عمدی نباشند) پذیرفته میشوند و به عنوان بخشی از هزینه نوآوری تلقی میگردند.
مک کینزی گزارش میدهد که شرکتهایی با بلوغ دیجیتال بالا، رهبرانی دارند که ابتکارهای جسورانه را تشویق میکنند—even if they break the mold. در دنیای امروز، نپذیرفتن ریسک، خود یک ریسک بزرگ است.
تمرکز بر مشتری و تیمهای چابک
یکی از ویژگیهای مهم فرهنگ دیجیتال، تمرکز شدید بر مشتری است. سازمانها باید تیمهای بین وظیفه ای (Cross-functional) و چابک (Agile Squads) تشکیل دهند که هدف اصلی آنها، درک نیازهای مشتری و ارائه سریع و مؤثر خدمات و محصولات است. در برخی سازمانها، مانند بانکها، ساختارهای سلسلهمراتبی حذف شده و تیمهای خودمختار جایگزین شده اند—تیمهایی که خارج از ساختار رسمی، اما با تمرکز بر مشتری، نوآوری را پیش میبرند.
تصمیم گیری مبتنی بر داده (Data-Driven Decision Making)
در عصر دیجیتال، تصمیمگیری باید مبتنی بر دادههای دقیق، مستند و قابل اعتماد باشد. اما یکی از چالشهای بزرگ سازمانها، نبود دادههای درست و یکپارچه است.
برای حل این مشکل:
- باید زیرساختهای داده ای مناسب ایجاد شود
- دادهها مستندسازی و استانداردسازی شوند
- ابزارهایی مانند ERP به درستی پیادهسازی شوند
در ایران، علیرغم سرمایه گذاری های زیاد، بسیاری از پروژه های ERP به شکست انجامیده اند. یکی از دلایل اصلی، نبود زیرساخت واقعی ERP و عدم اعتماد به داده های تولیدشده توسط نرم افزارهای داخلی است.
شرکت های خارجی نیز در مذاکرات همکاری، یکی از اولین سؤالاتشان این است:
«سیستم ERP شما چیست؟ SAP؟ Oracle؟ Microsoft Dynamics؟»
زیرا آنها میخواهند مطمئن شوند که دادههای شما قابل اعتماد است— وگرنه حاضر به تصمیم گیری یا سرمایهگذاری نخواهند بود.

فرهنگ سازمانی در عصر دیجیتال: انعطافپذیری، هدفمحوری و رهبری الگوساز
در ادامه بررسی فرهنگ سازمانی در عصر دیجیتال، امروز به ویژگیهایی میپردازیم که در محیطهای کاری مدرن، بهویژه با گسترش مدلهای کاری ترکیبی (Hybrid Working) و دورکاری (Teleworking)، اهمیت بیشتری یافته اند.
محیط کار منعطف و مدلهای کاری ترکیبی
فرهنگهای مدرن سازمانی بر اهمیت انعطافپذیری در محیط کار تأکید دارند. مدلهای کاری ترکیبی،که در آن کارکنان میتوانند بخشی از زمان خود را حضوری و بخشی را بهصورت دورکار فعالیت کنند،بهعنوان یکی از مؤثرترین روشها برای افزایش بهرهوری و رضایت کارکنان شناخته میشوند.
طبق گزارش گارتنر:
- اتصال فرهنگی قوی میتواند تا ۳۷٪ عملکرد را افزایش دهد.
- ۳۶٪ ماندگاری کارکنان را بهبود بخشد.
- کارکنان دورکار یا هایبرید، در صورت وجود اتصال فرهنگی قوی، احساس تعلق بیشتری به سازمان دارند.
این نشان میدهد که انعطاف پذیری، نه تنها مانعی برای فرهنگ سازمانی نیست، بلکه میتواند آن را تقویت کند.
هدفمحوری و انسانگرایی
یکی دیگر از ویژگیهای کلیدی فرهنگ سازمانی در عصر دیجیتال، هدفمحوری و انسانگرایی است. سازمانهایی که به تنوع (Diversity) و شمولپذیری (Inclusion) اهمیت میدهند، میتوانند از ظرفیتهای انسانی متنوع خود در راستای اهداف سازمانی بهرهبرداری کنند.
ساتیا نادلا، مدیرعامل مایکروسافت، میگوید:
«دستیابی به مأموریت ما، مستلزم تکامل فرهنگی ماست.»
در مایکروسافت، کارکنان آموزش میبینند که چگونه از یکدیگر حمایت کنند، همکاری مؤثر داشته باشند و از رقابتهای مخرب داخلی پرهیز کنند. این فرهنگ، تنوع را به یک مزیت رقابتی تبدیل میکند.
آمار جهانی درباره تحول فرهنگی
تحقیقات گارتنر نشان میدهد:
- تنها ۴۰٪ از برنامه های دیجیتالیزیشن به اهداف تجاری خود دست یافتهاند.
- ۴۸٪ از برنامه ها یا شکست خوردهاند یا به اهداف خود نرسیده اند.
- شرکتهایی که فرهنگ و رهبری را بهدرستی مدیریت کرده اند، دو برابر شانس موفقیت داشتهاند.
این آمار نشان میدهد که تفاوت اصلی میان برندگان و بازندگان در تحول دیجیتال، نه در فناوری، بلکه در فرهنگ و رهبری است.
فرهنگ بهعنوان شتابدهنده تحول
مطالعات جهانی نشان میدهد:
- ۹۰٪ از شرکتهایی که تمرکز خود را بر فرهنگ گذاشته اند، عملکرد فوق العاده ای در تحول دیجیتال داشتهاند.
- تنها ۱۷٪ از شرکت هایی که روی فرهنگ سرمایه گذاری نکرده اند، موفق بودهاند.
- ۸۰٪ از شرکت هایی که فرهنگ دیجیتال را حفظ کرده اند، موفقیت خود را تداوم بخشیدهاند.
- در مقابل، شرکتهایی که فرهنگ را رها کردهاند، حتی اگر موفقیتی اولیه داشتهاند، نتوانسته اند آن را حفظ کنند.
همچنین، حدود ۲۵٪ از شرکت ها، فرهنگ محتاط و ریسکگریز را به عنوان مانع اصلی تحول دیجیتال معرفی کردهاند.

تمایز فرهنگی و تأثیر آن بر عملکرد
مطالعه های از مککینزی نشان میدهد که ۳۰٪ از تفاوت عملکرد میان سازمانهای همتراز، ناشی از تفاوتهای فرهنگی است. این یافته، حتی برای خود محققان مککینزی نیز شگفتانگیز بوده است.
رهبری الگوساز: کلید موفقیت تحول دیجیتال رهبران باید خود، الگوی فرهنگی سازمان باشند.
طبق آمار:
- رهبرانی که خودشان الگو هستند، ۵.۳ برابر بیشتر شانس موفقیت در تحول دیجیتال دارند.
رهبر نمیتواند از کارکنان انتظار داشته باشد که با دنیای دیجیتال همراه شوند، در حالی که خود از فناوری، هوش مصنوعی و ابزارهای نوین بی اطلاع است. حتی در آیین ها، نمادها و مراسم سازمانی نیز باید پایبندی به تحول دیجیتال دیده شود. این نشانه ها، پیام روشنی به کارکنان میدهند:
«ما به این مسیر متعهدیم.»
فرهنگ سازمانی و نقش آن در انگیزش، نگهداشت و عملکرد
یکی از مهمترین یافته های اخیر در حوزه منابع انسانی، تأثیر مستقیم و عمیق فرهنگ سازمانی بر انگیزش، ماندگاری و عملکرد کارکنان است. گزارش انجمن مدیریت منابع انسانی آمریکا (SHRM) نشان میدهد:
- ۸۳٪ از کارکنانی که فرهنگ سازمان خود را “خوب” یا “عالی” ارزیابی کرده اند، انگیزه بالایی برای انجام کار با کیفیت دارند.
- تنها ۱۵٪ از کارکنان در فرهنگهای سالم به دنبال شغل جدید هستند؛ در حالی که این عدد در فرهنگهای ناسالم به ۵۷٪ میرسد.
این آمار به وضوح نشان میدهد که یکی از دلایل اصلی شکست سازمانها در نگهداشت نیروی انسانی، نه حقوق و مزایا، بلکه فرهنگ سازمانی است.
شکاف در درک اهمیت فرهنگ بین مدیران و کارکنان
مطالعه های از شرکت مککینزی، تفاوت دیدگاه میان مدیران و کارکنان را به خوبی نشان میدهد. از مدیران خواسته شد مهمترین عوامل مؤثر بر نگهداشت و انگیزش کارکنان را رتبه بندی کنند. نتایج به شرح زیر بود:
فرهنگ و نوآوری، از نگاه کارکنان مهمترین عامل انگیزش و نگهداشت است، در حالی که مدیران آن را در رتبه نهم قرار دادهاند.
چرا فرهنگ برای کارکنان مهمتر است؟
کارکنان هر روز با فرهنگ سازمانی زندگی میکنند. آنها درگیر رفتارها، هنجارها، تعاملات و فضای روانی محیط کار هستند. اگر در سازمانی:
- پشت سر همکاران صحبت میشود
- حمایت متقابل وجود ندارد
- ناسازگاری عاطفی و خشونت رفتاری دیده میشود
اينها مستقیماً بر تجربه کاری و انگیزش کارکنان تأثیر میگذارد. در حالی که مدیران، به دلیل نقش خود در شکل گیری فرهنگ، ممکن است نسبت به آن بی تفاوت یا حتی خوشبین باشند.

تجربه محیط کار آرمانی در ایران در عصر دیجیتال
در ارزیابی هایی که در چارچوب مدل محیط کار آرمانی انجام شده، بارها مشاهده شده که مدیران تصور میکنند کارکنان عاشق سازمان و رهبری آنها هستند. اما در ارزیابی های عمیق تر از طریق مصاحبه، گروههای متمرکز (Focus Groups) و پیمایش های دقیق زخمهایی در فرهنگ سازمانی نمایان میشود که مدیران از آن بی خبرند.
رهبران برجسته، کسانی هستند که میخواهند این زخم ها را ببینند، نه پنهان کنند. آنها میپرسند:
«چگونه میتوانیم این فرهنگ را درمان کنیم؟»
یافتههای میدانی از سازمان های ایرانی
در پژوهشهای انجام شده در سازمانهای بزرگ ایرانی از شرکتهای فناوری اطلاعات و تولیدی گرفته تا دارویی، پلیمری، صنعتی، آموزشی و خدماتی نتایج مشابهی به دست آمده است:
- فرهنگ سازمانی و سبک رهبری، دو عامل اول در نگهداشت و انگیزش کارکنان هستند.
- حقوق و مزایا، در رتبه پنجم قرار دارد.
این یافته ها در سازمانهایی با جمعیت های چند هزار تا صد هزار نفره به دست آمده و نشان می دهد که فرهنگ، یک عامل لوکس یا تزئینی نیست بلکه یک عامل حیاتی برای بقا، رشد و بهره وری سازمان است.
فرهنگ، مهارت و مدل های تغییر: زیرساخت های تحول پایدار در عصر دیجیتال
در کنار تمام آنچه تاکنون درباره فرهنگ سازمانی و رهبری در عصر دیجیتال گفته شد، روندهای جهانی نیز به وضوح نشان میدهند که ما با کمبودهای جدی در حوزه مهارت های تخصصی مواجه هستیم.
کمبود جهانی نیروی متخصص در هوش مصنوعی
طبق گزارشهای اخیر:
- ۷۵٪ از شرکتهای اروپایی در یافتن نیروی متخصص در حوزه هوش مصنوعی با مشکل مواجه اند.
- به همین دلیل، بسیاری از کشورها به دنبال جذب استعداد از سایر کشورها هستند و حتی دانشگاهها را تشویق میکنند تا رشتههایی مانند هوش مصنوعی را راهاندازی کنند.
این روند، نشاندهنده یک شکاف جهانی در مهارت های دیجیتال است و فرصتی برای کشورهایی که بتوانند این شکاف را با آموزش و توسعه منابع انسانی خود پر کنند.

چارچوب مکنزی برای تحول فرهنگی
برای ایجاد تغییر پایدار در فرهنگ سازمانی، چارچوبی که مؤسسه مک کینزی ارائه داده، چهار رکن اساسی را معرفی میکند:
- آگاهی و باور (Awareness & Belief): شناخت عمیق و باور قلبی به ضرورت تغییر
- تقویت رسمی (Formal Reinforcement): پشتیبانی از تغییر از طریق سیاست ها، فرآیندها و ساختارهای رسمی
- توسعه مهارت ها و استعدادها (Skill & Talent Development): ارتقاء توانمندی های کارکنان برای همراهی با تغییر
- الگو پذیری و نقش آفرینی (Role Modeling): ایفای نقش فعال توسط رهبران و عاملان تغییر در سازمان
این چهار رکن، پایه های تحول فرهنگی پایدار را تشکیل می دهند.
مدل های تغییر سازمانی: از کاتر تا ادکار
مدل ۸ مرحله ای کاتر (Kotter)
مدل کاتر، فرآیند تغییر را در ۸ مرحله تعریف میکند:
- ایجاد احساس ضرورت برای تغییر
- تشکیل ائتلافی قدرتمند برای هدایت تغییر
- تدوین چشم انداز روشن
- توسعه و ترویج چشمانداز در سراسر سازمان
- حذف موانع و مقاومتها
- ایجاد پیروزیهای کوتاه مدت
- تداوم و تقویت تغییرات
- نهادینهسازی تغییر در فرهنگ سازمانی
مرحله هشتم، تأکید میکند که تغییر تنها زمانی پایدار میماند که به فرهنگ تبدیل شود.
مدل ادکار (ADKAR) نیز پنج مرحله کلیدی برای مدیریت تغییر معرفی میکند:
- Awareness – آگاهی از نیاز به تغییر
- Desire – ایجاد اشتیاق برای مشارکت در تغییر
- Knowledge – آموزش و انتقال دانش و مهارتهای لازم
- Ability – توانمندسازی برای اجرای تغییر
- Reinforcement – تثبیت و پایداری تغییر در پایان، این مدل نیز تأکید میکند که تغییر باید به فرهنگ و شایستگی های سازمانی تبدیل شود.
مدل OCM (Organizational Change Management)
مدل OCM به جنبه های رفتاری و روانی تغییر می پردازد. طبق این مدل، کارکنان در مواجهه با تغییر، مراحل زیر را طی می کنند:
- شگفتزدگی
- انکار
- خشم
- افسردگی
- پذیرش
- مشارکت فعال
این مدل، به رهبران کمک میکند تا بدانند در هر مرحله، چه اقداماتی برای حمایت از کارکنان لازم است.

تغییر مستمر: یک چرخه بیپایان
در نهایت، همه مدلهای تغییر به یک اصل مشترک میرسند:
تغییر، یک فرآیند مستمر است.
هر زمان که سازمان به یک نقطه امن میرسد، آن نقطه، آغاز تغییر بعدی خواهد بود. بنابراین، سازمانها باید فرهنگ «تغییر مستمر» را در خود نهادینه کنند—فرهنگی که در آن، یادگیری، سازگاری و تحول، بخشی از زندگی روزمره سازمان باشد.
فرهنگ چابک: زیربنای ساختارهای نوین سازمانی در عصر دیجیتال
در ادامه بحث ساختارهای چابک که پیشتر به آن پرداختیم، امروز به یکی از مهمترین ابعاد آن میپردازیم: فرهنگ سازمانی چابک. ساختار چابک بدون فرهنگی که پذیرای آن باشد، دوام نخواهد آورد. تیمهای کوچک، خودگردان، متمرکز بر مشتری و بین وظیفه ای (Cross-functional) تنها زمانی موفق خواهند بود که در بستری فرهنگی رشد کنند که:
- مسئولیت پذیری را تقویت کند.
- همکاری را جایگزین رقابت های مخرب کند.
- ساختارهای جزیره ای (Silo Culture) را از بین ببرد.
چابکی یعنی چه؟
برای رسیدن به درک مشترک از مفهوم چابکی، باید بدانیم که چابکی یک ابزار نیست بلکه یک ظرفیت سازمانی است. چابکی یعنی:
توانایی سازمان برای خلق، بازآفرینی و تخصیص مجدد منابع، به صورت سریع و کارآمد.
به عبارت دیگر، سازمان باید بتواند منابع انسانی، مالی، دانشی و فناورانه خود را به گونه ای مدیریت کند که در مواجهه با تغییرات، به سرعت و با اثربخشی بالا واکنش نشان دهد.
چابکی = سرعت + کارایی
تصمیم گیری سریع بدون کارایی، خطرناک است. چابکی واقعی، یعنی تصمیم گیری سریع و درست.
ساختار شبکه ای و فرهنگ مشارکتی
در سازمانهای چابک، کارکنان تشویق میشوند تا عضوی از یک شبکه گسترده باشند نه لزوماً در هسته مرکزی سازمان. این شبکه میتواند شامل:
- تیم های بین وظیفه ای
- واحدهای مستقل کسب وکار
- شرکت های زیرمجموعه
- شرکای استراتژیک
- پیمانکاران بیرونی
این ساختار شبکه ای، نیازمند فرهنگی است که:
- همکاری را تشویق کند
- نوآوری باز (Open Innovation) را ممکن سازد
- تنوع نیروی کار را به رسمیت بشناسد و از آن بهره ببرد

فرهنگ چابک، پیش نیاز ساختار چابک
همانطور که در گزارشهای جهانی آمده، کار کردن در ساختارهای چابک بدون فرهنگ مناسب، ممکن نیست. افراد باید:
- احساس تعلق و عضویت در سازمان داشته باشند.
- حس مالکیت (Ownership) نسبت به سازمان پیدا کنند، حتی بدون داشتن
- سهام با ارزش ها، اهداف و چشمانداز سازمان همراستا باشند.
چارچوب SPED: همراستایی استراتژیک در سازمان
یکی از چارچوب های پیشنهادی برای ایجاد هماهنگی در سازمانهای چابک، چارچوب SPED است. این چارچوب بر همراستایی پنج حوزه کلیدی تأکید دارد:
این چارچوب کمک میکند تا همه اجزای سازمان از استراتژی تا فناوری در یک مسیر هماهنگ حرکت کنند.
نهادینهسازی فرهنگ از طریق نمادها و آیینها
برای اینکه فرهنگ چابک در سازمان نهادینه شود، باید آن را قابل مشاهده و تجربه پذیر کرد. این کار از طریق نمادها، آیین ها و شواهد بیرونی انجام میشود:
- جلسات روزانه (Daily Stand-ups)
- مراسم هفتگی یا ماهانه
- جشنواره های نوآوری
- پوسترها، نشریات داخلی، فیلمهای آموزشی
- رویدادهای فرهنگی و اجتماعی
برای مثال، برگزاری جشنواره نوآوری در یک شرکت، نه تنها به توسعه فرهنگ نوآوری کمک میکند، بلکه نشان میدهد که سازمان برای ایده های نو ارزش قائل است.
توسعه فرهنگ نوآوری دیجیتال و سلامت سازمانی
برای توسعه فرهنگ نوآوری دیجیتال در سازمان، لازم است این فرهنگ به صورت عینی و قابل مشاهده در سازمان جاری شود.
دبیر علمی: دکتر عبدالرضا حافظی
پایان قسمت دوم پنجمین فستیوال محیط کار آرمانی












