این لیست نه چندان کامل، نقطه شروعی است برای رهبرانی که پیش از این با یک مربی کار کرده اند.
رهبری اجرایی، کاری بسیار سخت و طاقت فرسا و اغلب بی اجر و و مزد است. انجام درست این کار تقریباً ناممکن است و دیگران فکر می کنند که می توانند آن را بهتر از شما انجام دهند. یکسری قواعد کلی ویژه جهانی، برای
راهنمایی مربیان رهبری وجود دارند. دانستن تعدادی از این قواعد می توانند کمک کننده باشد.
این ۱۱ دستورالعمل به هیچ وجه کامل نیست، اما نقطه شروعی است برای رهبرانی که قبلاً با یک مربی کار کرده اند، درباره کار کردن با یک مربی فکر می کنند یا با یک مربی کار کرده اند و نیاز به یادآوری دارند.
رهبری اجرایی چیست؟
رهبری یک سفر مادام العمر است. وارن بافت در کتاب “تبدیل شدن به رهبر” می نویسد که به یک رهبر تبدیل شدن مترادف با تبدیل شدن به آنچیزی است که خودتان هستید. “این دقیقاً به همین سادگی است، در عین اینکه بسیار مشکل هم هست.”
بهترین چیزی که می توانید بدان امیدوار باشید، این است که به بهترین ورژن خودتان تبدیل شوید، از قدرت درونتان بهره ببرید و ضعف ها و نقص های شخصیتی تان را کم و یا مدیریت کنید. رهبران تا آن زمان که به صفات رهبری دست یابند، باید همه روزه، بر روی توانایی ها و شخصیت شان کار کنند و به دنبال رشد و بهبود باشند.
۱.خود مراقبتی در رهبری:
خود مراقبتی یک مهارت غیر قابل مذاکره است. خود مراقبتی، مهارت شماره یک مورد نیاز یک رهبر ارشد است. خود آگاهی و آگاهی از تأثیر یک شخص بر دیگران، پیش نیازهای تمرین خود مراقبتی هستند. این وظیفه یک رهبر است که خود را با روشهای فکری افراد تحت رهبری خود و نیز روشهای پاسخگویی عاطفی آنها به موقعیتهای دشوار، وفق دهد. یک رهبر قطعاً نمی تواند خود را با همه افرادش وفق دهد، اما بهترین رهبران می توانند الویت هایشان را مدیریت کنند و از این طریق، در هر موقعیت معینی، مؤثرترین پاسخ ممکن را داشته باشند.
۲.مقاومت فردی در رهبری:
مقاومت فردی یک نیاز شغلی است. برای آنکه شخص قادر به خود مراقبتی باشد باید قشر پیش قدامی عملکردی کاملی داشته باشد. وظیفه این بخش از مغز جلوگیری از رفتارهای بی فایده، ترسیم چشم اندازهای راهبردی، حل مسائل تحلیلی و تصمیم گیری است. قشر پیش قدامی مغز، به طور قابل ملاحظه ای حساس است. این بخش در حضور مقادیر زیاد گلوکز، آب، اکسیژن و استراحت کافی، بهترین عملکرد را دارد. از اینرو رهبران برای آنکه بتوانند مراقب افرادشان باشند، باید ابتدا از خودشان مراقبت کنند. تمامی تمرین ها و دستورالعمل هایی که موجب مقاومت شخص می شوند، از ملزومات شغل رهبری می باشند.
۳.آهسته و پیوسته حرکت کردن یک رهبر:
برای اینکه سریع تر پیش بیافتید، آهسته تر حرکت کنید. یکی از بزرگترین اشتباهاتی که یک رهبر می تواند مرتکب شود این است که بخواهد مقدار خیلی زیادی کار را خیلی سریع و زود به انجام برساند. افرادی که به خصوص در منسب رهبری تازه کار هستند، برای اینکه هر چیزی را سریعاً درست کنند، وسوسه می شوند. شما می توانید تمام آنها را انجام دهید- فقط بدانید که همزمان نمی توانید تمام کارها را روبراه کنید و هیچ کسی هم به اندازه شما نمی تواند کارها را سریع پیش ببرد. اگر به نتایج مورد نظرتان دست نمی یابید، شاید لازم است که کارهایتان را الویت بندی کرده و آهسته تر عمل کنید.
۴.فروتنی و تواضع در رهبر اجرایی:
فروتنی و تواضع می تواند یک قدرت خارق العاده باشد: زمانی که جیم کولینز در حال انجام تحقیقات برای کتابش “با عنوان از خوب به عالی” بود، دانست که بهترین رهبران، رفتاری مرکب از تواضع و عزم قوی از خود نشان می دهند. او این ترکیب شکست ناپذیر را سطح پنج رهبری نامید. اما تواضع دقیقاً به چه معناست؟ طبق تعریف کن بلانچارد، تواضع به این معنا نیست که شما کمتر درباره خودتان بیاندیشید بلکه به معنای این است که کمتر به فکر خودتان باشید. بازرس ارشد لوئیز پنی، شخصیت اصلی سریال آرماند گاماچه، به ۴ قاعده کلی که موجب خرد و معرفت می شود، اشاره دارد. استفاده از تمام این قواعد نیازمند فروتنی و تواضع است.
• من اشتباه کردم
• من متأسفم
• من نمی دانم
• من به کمک نیاز دارم
زمانی که مردد بودید، تمرین هر کدام از این قواعد می تواند نقطه شروع خوبی برایتان باشد.
۵.تصمیم گیری درست رهبران اجرایی:
“بله” مردها خطرناک هستند. احاطه شدن با افرادی که با تمام نظرات شما موافق هستند، در عین اینکه می تواند باعث راحتی و حفظ زمانتان شود، اما مهلک نیز هست. استخدام افرادی که باهوش تر از شما هستند، مانند شما فکر نمی کنند، سؤالاتی می پرسند که احتمالاً برایتان اتفاق نیافتاده و فرضیات و فرآیند فکری تان را به چالش می کشند، نیازمند اعتماد به نفس بالایی است.
سیدنی فینکلشتاین در کتاب خود با عنوان “چرا مدیران باهوش شکست می خورند،” بخشی با نام “هفت عادت مدیران ناموفق” آورده است. عادت شماره ۴ آن است که این مدیران، هر کسی که از آنها پشتیبانی نکند، بی رحمانه حذف می کنند. این عمل موجب به وجود آمدن فرهنگ ترس و میان مایگی (معمولی یا متوسط بودن) به جای فرهنگ نوآوری و به کارگیری بهترین ذهنهای در دسترس می شود. رهبران ارشدی که تمام جوابها را دارند، خودشان را فرسوده کرده و بعضی مواقع اشتباه خواهند کرد.
دیوید کت، مدیر عامل پیشین هانی ول می گوید: ” کار من این است که در انتهای جلسه درست باشم.”
۶.انتخاب و اعتماد یک رهبر اجرایی:
شما فقط به اندازه افرادتان خوب هستید. برای داشتن افرادی که بتوانید به آنها اعتماد کنید، باید بهترین فرد را برای شغل و فرهنگ استخدام کنید. جیکم کالینز در کتاب “خوب تا فوق العاده” می گوید: مدیرانی که در
ایجاد شرکت های فوق العاده، موفق عمل کرده اند، به این نکته پی برده اند که اگر افراد درست را سوار اتوبوس کنند، و در جای درست بنشانند و افراد نادرست را از اتوبوس پیاده کنند، در اینصورت خواهند فهمید که چگونه آنرا به سمت مقصد درست هدایت کنند.
با این وجود بیشتر آدمها تنها قسمت اول نقل قول را به خاطر می سپارند. از کار برکنار کردن افراد از شغلهایی که مناسب فرد نیستند، اغلب ناخوشایند و زمانبر بوده و بیشتر از آنکه ارزشش را داشته باشد، باعث دردسر می شود و مدیران ارشد عملکرد ضعیف را بیشتر از انکه باید تحمل می کنند. هر زمان که در یک منسب کلیدی فردی را داشتید که نمی تواند یا نخواهد توانست عملکرد درستی داشته باشد، باید توسط افراد کاربلد جایگزین کنید. شما نمی توانید و نباید افراد را نجات دهید. شما می توانید همدل بودن را تمرین کنید و آن زمان که افرادتان به مشکل بر می خورند، پیشنهاد کمک بدهید. هر کسی شایستگی یک فرصت دوباره را دارد، اما شایسته فرصتهای سوم و چهارم نیست.
۷.استخدام نیرو چالش رهبران ارشد:
استخدام، ۹۰ درصد نبرد است. بسیاری از مدیران، برای یافتن افراد مستعد، ترکیب وحشتناکی از پایداری و امیدواری را تجربه می کنند. آنها زمان و پولشان را آنچنان که باید صرف نمی کنند تا مطمئن شوند که افرادی که در حال استخدام شان هستند برای شغل و فرهنگ مورد نظر مناسب می باشند. از یک مرغ نخواهید که از یک درخت بالا برود. استخدام افراد تنها به دلیل مهارت و تجربه، کافی نیست، باید انطباق پذیری، استعداد ذاتی، کانون کنترل، تناسب فرهنگی و انگیزه نیز در نظر گرفته شوند.
پیشنهاد فیل اولسون رئیس شرکت قدرتتان را بشناسید، این است که آن صفاتی را پیدا کنید که اجراکنندگان نمونه، دارا هستند و آنها را شکار کنید. بعد از آن، هنگام بررسی نامزدها، این سه سؤال را از خودتان بپرسید:
• آنها ما را دوست خواهند داشت؟
• ما آنها را دوست خواهیم داشت؟
• می توانند کار را به روش مورد انتظار ما انجام دهند یا حتی راههای بهتری برای انجام آن دارند؟
۸.انتحاب مسیر درست در رهبری:
آنچه که شما را به اینجا رسانده، به آنجا نخواهد رساند. مارشال گلدشمیت، به این دلیل که کلمات او بالواقع حقیقی ترین کلماتی بودند که پیش از این گفته نشده بودند، برنده جایزه بهترین عنوان کتاب شد. بیشتر افرادی که عوامل فردی نمونه ای هستند، با مدیریت کردن کسانی که استعداد مدیریتی ندارند، ترفیع می گیرند. تغییر از منسب مدیریت افراد به مدیریت مدیران، به چشم انداز کاملاً جدید و مجموعه متفاوتی از مهارتها نیازمند است. همین موضوع زمانی که رهبران از مدیریت افراد به مدیریت کسب و کار می رسند، صادق است. افراد زمانی که ترفیع می یابند اغلب بر این باورند که می توانند بر روی آنچه که قبلاً انجام داده و موفق شده اند، تکیه کنند. در حقیقت انجام همان چیزها مانع تلاش و موفقیت در امور جدید می شود.
۹.تعریف واقعیت ها برای یک رهبر ارشد:
کار یک رهبر تعریف واقعیت است. ماکس دو پری در کتاب خود می گوید، “رهبری یک هنر است.” او توضیح می دهد که مردم برای جایی که در آن قرار دارند و آنجایی که باید باشند و نیز ارزشهایی که در طول این مسیر باید استفاده کنند، نیازمند شفاف سازی هستند. احتمالاً این موضوع واضح به نظر می رسد اما آنچه که بیشتر مدیران را غافلگیر می کند، لزوم تکرار موارد ذکر شده است. در صورتی که از تکرار کردن استراتژی، اهداف، چشم اندازو ارزشها خسته نشده اید احتمالاً به اندازه کافی درباره این موارد صحبت نکرده اید. افراد قابلیت حواس پرتی دارند و یک رهبر باید دائماً تمرکزش را مجدداً هدایت کند و آنچه که اکنون باید و نباید انجام شود را مشخص کند.
۱۰.اولویت بندی درست یک رهبر اجرایی:
تنها به این دلیل که می توانید کاری را انجام ندهید به این معنی نیست که باید انجامش دهید. اگر وقتتان را صرف انجام کارهایی میکنید که شخص دیگری میتواند انجام دهد، فرصت انجام کاری بینظیری که فقط خودتان از عهده اش بر می آیید ومیتوانید از آن برای توسعه یا درخشش استفاده کنید را از دست می دهید.
و در آخر، رهبری کار سختی است و مسئولیتهای بیشماری دارد، و هر چقدر اهمیت بیشتری داشته باشد، سخت تر می شود.
۱۱.یک رهبر ارشد هم باید کمک بگیرد:
کمک بگیرید. ارزش کمک گرفتن بسیار زیاد است. رهبرانی که یاران قدرتمندی دارند واز مربیان و شبکه ای از کارشناسان با تجربه و باهوش بهره می گیرند، کار رهبری را رضایت بخش تر و کمتر خسته کننده می یابند.